شنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۱

راديكاليزم

وجود تجربه‌هاي شخصي و مشاهده رويدادهاي سياسي و مطالعه در موردشون، من رو مجاب كرده كه رفتارهاي راديكال هيچگاه شايسته نبوده و نتيجه اي جز رشد راديكاليزم شخص يا گروه مقابل رو نداشته. اين مجاب شدن من در حالتي اتفاق افتاده كه در سالهاي دورتر فكر ميكردم راه رسيدن به يكسري اهداف تنها از مجراي برخورد راديكال و سخت امكان ‏پذيره.‏
برخورد راديكال در فضاي سياسي و اجتماعي طيف مقابل رو راديكال كرده و منتظر فرصت براي مقابله به مثل و رفتار مشابه نگه ميداره تا در در شرايط مناسب از اين فرصت استفاده كرده و به جبران بپردازند.‏
در خارج از مرزهاي ايران چنين ديدي به مردم ما وجود داره كه چه بسا خيلي به ناحق هم نباشه، كه مردمي هستيم كه سرشار از برخورد راديكال هستيم و در طيف سياسي و اجتماعي اين پديده انقدر رواج پيدا كرده كه جاي بازگشتي نمونده، اين نگاه منجر به ديد بد به مردم و نظام سياسي ما از بيرون شده. همونقدر كه در تجربه‌اي شخصي وقتي چند سال قبل براي مقطع بالاتر تحصيلي قرار شد به دانشگاه علم و صنعت برم اين ديد از بيرون و دانشجويان ساير دانشگاهها كه فضاي داخل علم و صنعت رو درك نكرده بودند وجود داشت و به كرات اين جمله كه "چه دانشگاه بدي" رو شنيدم. وقتي وارد شدم فهميدم اين ديد شبيه ديد مردم خارج از كشور به كشور ماست. اين مورد هم دليلي نداشت جز همون رفتارهاي راديكال آدمهاي اونجا كه وقتي رييسي وابسته به يك طيف سياسي به اين كرسي ميرسه بسيج دانشجويي دانشگاه رو منحل ميكنه و وقتي طيف مقابل قدرت رو در دست مي‌گيره تنها از دانشكده برق چهار استاد اخراج مي‌شند.‏
برخورد راديكال در رفتارهاي شخصي نيز نتايج مشابهي به ارمغان مياره، وقتي شخصي (حتي وقتي فكر ميكنه تنها راه رسيدن به هدفه) چنين برخورد قهرآميز و راديكالي با شخص ديگه داره بايد منتظر روزي باشه كه تغييراتي در شرايط رابطه ايجاد شه و شخص مقابل رفتار راديكال مطابق اون از خودش بروز بده، وقتي شخصي رفتار راديكالي انجام ميده و در شرايطي اين اتفاق مي‌افته كه طرف مقابل نمي‌تونه يا نمي‌خواد رفتار اينگونه داشته باشه بايد به بذر كينه‌اي كه مي‌پاشه و بلايي كه سر اون طرف مياره هم دقت كنه و حواسش باشه يكروز اين بذرهاي كينه در شرايطي قرار ميگيرند كه شايد سر از خاك بيرون بيارند.‏
در قبح رفتار راديكال تا همينجا بس كنم، چند روز پيش مقاله‌اي از آقاي بهنود در مدح اصلاح طلبي خوندم كه چه خوب بود و در اون از اين برخوردهاي راديكال گلايه ميكرد و ادمهاي بزرگ رو كساني ميدونست كه در برابر برخوردهاي راديكال برخوردي مهرورزانه دارند و كينه‌اي به دل راه نمي‌دند.‏
دكتر مصدق مثال اين مورد در چند نسل اخير سياسيون اين كشوره، كه وقتي پهلوي اول اون رو به زندان و تبعيد فرستاد كينه‌اي به دل نگرفت و بعد چند سال به پسر اون در راه ساختن كشور كمك كرد و سعي كرد كشور رو در مسيري ميانه اصلاح كنه، يا حتي وقتي پسر، او رو روانه زندان و تبعيد كرد بعد دو دهه كينه به دل نداشت و وقتي پهلوي دوم از شاگردان و ياران مصدق كمك خواست  و اونها اين كار رو نكردند لب به اعتراض گشود و به عدم برخورد قهرآميز اصرار داشت.‏
آدمهاي بزرگ چنين تفاوتهايي دارند كه سالها در قلوب مردم ماندگار مي‌شوند و حتي قلب نسلي رو كه تنها از طريق خوندن باهاش آشنا شدند رو تسخير مي‌كنند. 29 ارديبهشت روز تولد اين مرد بزرگ و ميهن دوست بود، روحش شاد و راهش پر رهرو...‏

پ.ن. رونوشت به خودمان

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر