دوشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۱

خراب

بعد چند خبر ناخوشایند پیاپی، شاید طبیعی بود دو خبر بد دیگر
تمام شب به سختی گذشت بس خبرها تیره و تار بودند
خبر اول دیشب، باشد برای دل خودم و دومش اینکه بالاخره حکم دادگاه آمد
و ما چه خوش خیال بودیم
و ما چه آرزوها در دل پروراندیم
و حال باید به آواز دوستانمان از پشت میله های زندان گوش دهیم
و منتظر مرخصی و فرصتی برای دیدن
و تمام سفر مشترک مان می‌شود یک گوشی و دیوار شیشه‌ای
و تمام دیدارهای لذتبخش تبدیل می‌شود به بغض‏
...
اگر کسی راه آرام شدن را بخاطر دارد، بگوید تا آرامم کند که سخت خرایم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر