یکشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۹۲

صداي تو خوب است...‏

نامه دارم، در پوست نمي‏گنجم از خوشي نامه داشتن، آن هم از غريبه‏يي دوست داشتني، به اين فكر ميكنم از كجا اين حجم "لمسي" بودن در من خانه كرد، يا از كي قدرت زياد اين حس را در خود يافتم؟ ، قدرتي كه تمامم را پر كرده، كه از شوق نامه داشتن پرواز كنم، كه بزنم زير گريه وقت شنيدن صداي ضبط شده عزيز دوري كه دلم حرف زدنش را مي‏خواست، كه بميرم از ذوق نقشي كه برايم كشيده شده، كه ارزشمند ترين هديه ها از جنسي باشد كه  لمس عزيزان همراهش باشد، از جنس لباس كاموايي بافته شده ، از جنس صداي ساز ضبط شده، از جنس چوب كنده كاري شده...

جمعه، فروردین ۳۰، ۱۳۹۲

به غنج و دلال خویش

تمام خستگی‏ روزها، دلگیری ودلتنگی ساعتها  و تمام نامهربانی‏ و سختی‏ دقایق زندگی به سادگی پاک کردن شعری از تخته سیاه کلاسی زواردررفته و نگاه به چشمان معصوم کودکانی می‏توانست ناپدید شود.
گذشت زمان چقدر پسرها را با تمامی تفاوت‏ها و دنیایی دور، شبیه پدران می‏کند، عادت‏ها کوچک، ظاهر، عشق و علاقه‏ها، آرزوها و آرزوها و آرزوها...
آرزوی دور از دست من و سالها در دستان پدر، تخته سیاه کلاس و کتاب کهنه ادبیاتی در دستانم، سفر به دنیای شیرین شعرها و داستان‏ها، نوشته ها و نوشتن‏ها، خواندن‏ها و گوش سپردن‏ها...

یکشنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۹۲

سلام پیرمرد

دو تا ماهی قرمز توی تنگ شیشه‌ای دُم می‌زدند و از کنار هم گذشتن رو مکرر می‌کردند، هفت سین روی میز چیده شده بود، و چند دقیقه  مونده بود به شروع سال جدید،  حدس می‌زدم برنامه های ویژه سال نو با صدای بلند  پخش میشد اما صدایی نمی‌شنیدم، مامان باید الان پای سفره مشغول قرآن خوندن می‌بود، اما نمی‌دیدمش. ماهی ها دُم می‌زدند و از کنارهم رد می‌شدند، کسی نبود، صدایی نبود، به تحویل سال چهار سال قبل فکر می‌کردم، تنگ ماهی کوچکتر از الان بود، چهار شب پشت هم وقتی خواب کسی رو ببینی، داره بهت فکر می‌کنه، تنها تر از چهارسال قبل بود، خیلی تنهاتر، سفره هفت سین هم داشت؟، باید دخترهاش رو بغل می‌کرد اما نمی‌تونستند باشند.‏
چهار سال قبل تر، دوسال پشت هم یک آرزو کرده بودم، برآورده نشد، زورش نرسید  برآورده شه، زور من نرسید.‏ از اون سال از آرزوی پای هفت سین دل کندم، انتظاری نداشتم، بعدتر بیشتر آرزوهام شبیه هدف شده بود.‏
.صدای ریخته شدن آب به کنج اتاق می‌اومد، الان بود یا چهارسال پیش؟ سال نو شده بود و بابا عید می‌آورد
خوش خرامان می‌روی  چشم بد از روی تو دور ***  دارم اندر سر خیال آنکه در پا میرمت