سه‌شنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۹۱

هبوط از بهشت لاتون *‏

اگر بهشت تکه‌ای روی زمین داشت، تصور میکنم تخته سنگی بر فراز کوهی هم داشت که از اون بالا بشه پایین رو نظاره کرد و اون پایین تک درخت گردویی بود که سایه‌ای فراخ داشت و چشمه‌ای که آبی زلال ازش بجوشه و شب‌هایی که ماه از پشت صخره ها نمایان بشه وصبح با صدای بلبلان و خروسان از خواب بلند بشی و عصرهایی که با گله گوسفندان محاصره بشید و حتی غذاتون رو بخورند.‏
اگر بهشت تکه‌ای روی زمین داشت، حتما عزیزانی هم کنارت بودند که لذت آفرینش انسان رو درک کنی، که بودنشان آرامش باشه و مهربانی و دوستی.‏ و حتما آوازی وجود داشت و صدایی آسمانی...‏
اگر بهشت تکه‌ای روی زمین داشت، حتما شب روشن از نور ماه بود و وقتی به ستاره های آسمان نگاه میکردی سکوت بود و سکوت.‏ و اگر صبحی وجود داشت با صداهای دلنشین بود و شیر و پنیر تازه محلی
اگر بهشت تکه‌ای روی زمین داشت، حتما مسیر سبزی وجود داشت به آبشار بلندی که در مسیر پر بود از توت فرنگی‌های وحشی که پیدا کنی و پیدا کنند و تقسیم کنید
اگر بهشت تکه‌ای روی زمین داشت، حتما شب آتش داشت و دور آتش نشینی و آواز و نمایشنامه و کتاب و بازی
اگر بهشت تکه‌ای روی زمین داشت، غذای محلی داشت و فرشتگانی که کدبانو بودند، حتما سرشار از گلهای رنگارنگ بود و دخترکان محلی با لباسهای زیبا داشت که در باد می‌رقصیدند و برکه داشت و دشت ملون داشت و تماشا داشت...‏
از بهشت باز گشته‌ام

* استاتوس یکی از همسفران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر