پنجشنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۹۱

کوهنوردی

مثل همیشه کوه سرشار از آرامش بود، هرچند برای ما سخت و طاقت فرسا بود اما نتونست ذره ای از لذتش کم کنه.‏
هوای خوب و آدمهای عزیز، زیبایی وصف نشدنی کوه ، آرامش همیشگی‌ش و لذت رسیدن به مقصد که نقطه ای در دوردست و بالای کوه بود، خستگی و سختی مسیر رو کنار میزد.‏
حتی از پایین، دیدن نقطه‌ای که قرار بود بهش برسیم شوقی وصف نشدنی به همراه داشت.‏ مسیر سخت و صخره‌ای، خستگی، نگاه به مسیری که انگار کم نمی‌شد، خیس شدن‌ها وحتی افتادن‌ها همه و همه لحظه اول رسیدن به "شیرپلا" ‏ از بین رفت و لذتی خالص و ناب برای ما موند.‏
لذت رسیدن به مقصدی به ارتفاع تقریبی سه هزار متر و عبور از سختی‌هاش، لذت کوهنوردی واقعی، لذت همراهی، کمک و تقسیم لذت با آدم‌ها، لذت دیدن منظره چشم نواز کوهستان و قله، لذت دیدن شهر با چراغ‌های روشن و شناسایی خیابون‌های اصلی و بلند شهر که به کوتاهی چند سانت شده بودند، لذت نوشیدنی گرم تو هوای سرد، لذت خوردن غذاهای خونگی که کل مسیر توی کوله ها سنگینی می‌کردند و لذت شب موندن در "شیرپلا"‏.‏
صبح که برای حرکت بیدار شدیم برف می‌بارید و همه جا سفید شده بود، صدای پرنده‌های سحری بیشتر و بیشتر به گوش می‌رسید و برای اولین بار در سال جدید برف روی سرمون بارید، توش فرو رفتیم و سر خوردیم...‏ بعد چند ساعت به پایین رسیدیم ، همزمان با رسیدن ما بارون شروع شد و زیرش قدم زدیم، شدید و شدیدتر شد و تگرگ شروع شد، واقعا لذتبخش بود.‌‏
من این کوهنوردی رو فراموش نمیکنم، امسال شد جزو بهترین نوروزهای زندگیم...‏
 
بیرونی/ صبح/ برف/ نمای دور تهران...‏

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر