دوشنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۹۱

آخرین انار دنیا...‏

در اساطیر ایرانی و بر اساس شاهنامه، نخستین سلسله پادشاهی "پیشدادیان" نامیده شدند، بر اساس این اساطیر کیومرث نخستین انسان بوده که پس از آفرینش توسط هرمزد که در دوره ششم و آخرین دوره آفرینش، آفریده شده و بعد از سه هزار سال ساکت و بی حرکت موندن وقتی اهریمن به همراه دیوان به جهان حمله کردند عمری فناپذیر پیدا کرد و سی سال بعد از دنیا رفت، کیومرث هنگام مرگ به سمت چپ افتاد و نطفه‌ش بر زمین ریخت از اون نطفه دو گیاه ریواس روییدند که مردمان و آدمیان بعدی از آن ادامه یافتند، بخاطر همین سهراب در صدای پای آب میگه "نسبم شاید برسد به گیاهی در هند"، که منظور ریواسه، در شاهنامه از کیومرث به عنوان اولین پادشاه پیشدادی نام برده شده، بعد کیومرث پادشاهی به هوشنگ رسید که او هم فر پادشاهی داشت، هوشنگ نوه کیومرث و فرزند سیامک بود که پدرش به دست اهریمن کشته شد و او پس از انتقام پدر به پادشاهی رسید، در زمان هوشنگ صنعت، کشاورزی و دامداری به جهانیان رسید و آتش در زمان او کشف شد، هوشنگ در کوه ماری دید و سنگی پرتاب کرد تا اون رو بکشه که سنگ به سنگی دیگه خورد و جرقه ای ایجاد شد و آتش شکل گرفت، هوشنگ اون روز رو جشن گرفت و خدا رو ستایش کرد و اون جشن سده نام گرفت. بعد از هوشنگ طهمورث به پادشاهی رسید، در شاهنامه و اساطیر ایرانی طهمورث لقب "دیوبند" داشت بخاطر اینکه در جنگ با اهریمن پس از شکست دادن اون و به بند کشیدنش، دیوان به جنگ با طهمورث برخاستند و طهمورث تونست اونها رو به بند بکشه، دیوان بعد شکست و به بند کشیده شدن از طهمورث خواستند که اونها رو آزاد کنه و اونها به طهمورث و آدمیان نوشتن و خط رو یاد بدند
                         نبشتن به خسرو بیاموختند        دلش را به دانش برافروختند
(بعد طهمورث پسرش جمشید بر تخت نشست و منشا بسیاری پیشرفت شد، چنانکه در اسطوره ها آمده و دانید...)

تمام این مقدمه بلند برای این نوشته شد که تشکری باشه از طهمورث برای اینکه خط و نوشتن رو برای آدمیان به ارمغان آورد و دیوان که نوشتن رو به انسان‌ها یاد دادند و فردوسی بزرگ که انقدر قشنگ اسطوره ها رو بیان کرده که لذتی بی‌نهایت به انسان منتقل می‌کنه. جدای از اسطوره، نوشتن و خط شاید بزرگترین پیشرفت بشری بوده، و بزرگانی که نوشتن رو به حد اعلا رسوندند. در کنار این بزرگان و نامداران همواره کسانی بودند که چه بسا به خوبی آنها قلم میزدند اما مهجور مونده بودند...

این روزها سخت در کتابها غوطه می‌خورم و عجیب کتاب می‌خونم، به تعریف دوستی "آخرین انار دنیا" رو توی آخرین کتابفروشی تهران یافتم، ناامید شده بودم بعد از اینکه شهر کتاب مرکزی، کتابفروشی پنجره و تمامی کتابفروشی های راسته کریمخان تموم کرده بودند،اما بالاخره پیدا شد. شروع نشده گره عمیقی با شخصیت های کتاب خوردم و تعجب کردم از مهجور بودن کتاب و نویسندش.
به قول شمس لنگرودی در انتهای کتاب، "هر چه خواندنی توی دستتان است بگذارید زمین و آخرین انار دنیا را بردارید"، این کتاب نوشته  "بختیار علی"  نویسنده کرد عراقی‌ و بسیار دوست داشتنیه...
خوشبختانه این روزها کتابفروشی ها،این کتاب رو آوردند و مثل هفته قبل دیگه کمیاب نیست.

۲ نظر:

  1. سلام . بختیار و کتابهایش مهجور نیستند اینجا کە من هستم هزاران نفر با رمانهای او زندگی می کنند . کشتی فرشتگان رو تموم کردم . همین دیشب . غیر قابل توصیفە . خدا کنە اگە قرارە ترجمە بشە نشانەهایی از زبان بینظیرش باقی بمونە . موفق باشی

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      کاش می‌نوشتید که کجا زندگی می‌کنید.‏
      خوشبحالتون که زود با چنین نویسنده ای آشنا شدید
      و حسرت از اینکه جزو اون هزاران نفر نبودم قبلتر از این...‏

      حذف