شنبه، آذر ۱۵، ۱۳۹۳

سترون

كوچ كردم به سه؟ (يا چهار؟) سال پيش، نشستم و باخودم دودوتا كردم، ديدم جوابش چهار نشد، مثل هميشه، پاي استدلال و منطق را بريدم، مهم اين بود بعد اين همه وقت كم نياورم، كه وا ندهم، گفتم همين مسير را ادامه بدهم، بدون يو تِرن (سلام س) ، بدون گردش به چپ و راست. ديدم چه آن روزها جواب دودوتا بيشتر بود، حالا اما كم شده، فكر كردم به يك كه برسد ديگر تكليفم مشخص ميشود، راحت و آرام، بعد از يك تا صفر با آرامش ميگذرد لابد.
منوچهري شعري در مدح كسي دارد كه با توصيف شب آغازش ميكند، ابتدا شب را به زني تشبيه ميكند و سحر را به فرزندش، حالم بيت سوم شعرش است
كنون شويش بمرد و گشت فرتوت * از آن فرزند زادن شد سترون.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر