جمعه، آبان ۰۹، ۱۳۹۳

دخترک ژولیده

یک. میگویند علینقی وزیری دل به دخترکی از هنرآموزانش بسته و آتش عشق شیدایش کرده بود، چاره فراموشی چنین عاشقی را در خلق عشقی دیگر یافت. میگویند سه شبانه روز در زیرزمین خانه اش خود را حبس کرد و قطعه ای نوشت و با تارش آن را به زیبایی به دنیا آورد. کلنل نام قطعه را "دخترک ژولیده" نهاد، یادگاری از دخترکی دلخواسته. میگویند وقتی بعد سه شبانه روز بیرون آمده بود آثار عشق تنها در قطعه اش مانده بود.

دو. اینکه چقدر مرد توانسته بود عشق را از صورتی به صورت دیگر در بیاورد را نمیدانم، اینکه چقدر وقت نواختنش به دخترک می اندیشید را هم نمیدانم. میدانم که داستان را اما دوست میدارم آنهم از نوع شیداییش. داستانی که یادگاری از آن مانده باشد را بیشتر.

سه. استاد ژولیدگی موهایم را دیده بود، شاید ژولیدگی های دیگرِ روزهایم را هم توانسته بود بداند، "دخترک ژولیده" را داده بود تا بزنم، حالا من به سه شبانه روز حبس شدن می اندیشم و زیرزمین تاریک و نمور.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر