چهارشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۹۳

لذتهای گم شده

یکهو یادم آمد چقدر شبها داستان خواندن برای عزیزان و دیدن چشمانشان که یکی یکی بسته میشود و صدایم که تا بسته شدن آخرین چشم، ذره ذره آرامتر میشود و خاموش کردن چراغ بالای سر و بستن چشمانم را عاشقانه دوست داشته ام.
لذت کوچکی که باید دوباره بسازمش.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر