دوشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۹۳

کتاب ها

يك. آدم ها از ده كتاب تاثيرگذار زندگيشان مينويسند، هرچقدر تلاش كردم نتوانستم ده تا را انتخاب كنم، هر كتابي كه خواندم در بازه خودش تاثير گذار بود، دستم را گرفت و گوشه اي از زندگي و دنيا را برايم روشن  كرد، اولين تجربه كتابم از جنس شنيدن بود، شبهاي كودكي، وقتي بابا داستان هاي شاهنامه را ميخواند كه با لحن خودش برايم قابل فهمش ميكرد، قبلترش ديگر يادم نمي آيد، خودشان اما تعريف ميكنند كه بابا وقتي روي پايش تكانم ميداد برايم شعر ميخواند، از سهراب و نيما، از فروغ. شايد براي همين اين روزها كه سخت ميگذرد پناه ميبرم به شعر، به داستان، غرق ميشوم و به كف آرام و خنك آب ها ميرسم. كتابخانه چوبي آن روزها پر از كتابهاي ادبي بود، از نقد عروض و قافيه و صورخيال تا داستان هاي كلاسيك دنيا و شعر. خيلي قبلتر از اينكه خواندن و نوشتن را ياد بگيرم جلد كتابها را حفظ بودم، بالاي كتابخانه ميرفتم تا برشان دارم و بابا برايم بخواندشان، اولين داستاني كه خواندم اما از جمالزاده بود، يادم نمي آيد دقيقش چه بود. سخت بود اما هميشه كسي بود كه آسانش كند. بعدتر هم گزيده اي از داستانهاي منتخب فارسي بود، داش آكل هدايت را خوب يادم مانده، یک داستانی از علی اشرف درویشیان را هم یادم میاید .در تمام اين سالها كتاب يار هميشگي و عزيزي بوده، پناهگاه حال خوش و ناخوش، همراه لحظات بي حوصله گي و ذوق داري. 

دو. حرف زدن از كتابها خوب و دوست داشتنی ست، هرچقدر که بگویند و بگوییم کم است و باید بیشتر درباره اش حرف زد. به این فکر میکنم که همانقدر و بیشتر حتی از تاثیرگذاری کتاب ها "آدم" ها در زندگیم تاثیرگذار بوده اند، کاش بازی راه می افتاد تا آدمهای تاثیرگذارمان را به یاد بیاوریم، اگر دورند یادی کنیم ازشان و اگر میشود خبری بگیریم از آنها، اگر نزدیک و کنارمان هستند بدانند چقدر در زندگیمان تاثیر داشته اند و بودنشان زندگی را برایمان متفاوت و بهتر کرده، به انها بگوییم تا شاید بمانند و نروند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر