چهارشنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۹۳

مشکل توان بریدن - دو

"چت لیستم را باز می کنم و چشمم میفتد به دوست قدیمی خاطره سازی که تا بودیم با هم بودیم. سلام می کنم و از جمله ی بعدی؛ هر دو, دوزاریمان افتاده که آن دیگری, خراب است. که اصلن بعید نیست با همان سلام اول, اشکش سرازیر شده باشد. رفقای این چنینی دلشان نمی آید دلشان را جلوی دیگری سبک کنند. مبادا که دیگری غمگین تر شود. پشت هر جمله، شکلک خنده می فرستیم .اشک ها که سرازیر میشود, خنده ها را کشدارتر می کنیم و سریع خداحافظی می کنیم که بیش از این دوری؛ انگشتش را به چشمهایمان فرو نکند. که یادمان نیندازد, ما حرف هایمان را چشم در چشم، با فنجان چای و سیگار میزدیم. "
بعد چت مان در صفحه اش مینویسد
.........................................
اینجا آوردمش که یادم نرود هنوز با همه بعد مکانی مان، نزدیکی و نازنین برایم ، که بودنت لذتی ست که میدانم تا همیشه زندگیم خواهد ماند، که یادگاری هستی از گذر زمان همانقدر ارزشمند و پررنگ، که یادم بماند بوی همیشه را میدهی، که برای دانستن حالمان کلام نباید سکوت را برهم زند، که یادم نرود بودنت تمام حس های خوب دنیاست.
سایه  دار بمانی.‏

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر