جمعه، آبان ۲۶، ۱۳۹۱

من گذشتم

به مناسبت يكسالگي:
تقريبا يكسال گذشت از روزي كه نوشتن اينجا شروع شد، همين حوالي بود كه شروع شد، كه فصلي از زندگي كه سرشار از اشتباه و بچگي كردن‌ها بود تموم شده بود، كه گذشته بود و من گذشته بودم از اون دوران. كه حالا اون روزها تبديل شده بود به خاطره و تجربه. نوشتن شروع شد بابت حس خوبي كه همواره در من نشسته از دست گرفتن و فشردن قلم، حتي اگر قرار بوده مشقي از روي چيزي نوشته بشه من مشتاقانه و علاقمندانه به استقبالش رفتم.
اينجا آفريده شد و صرفا يك جاي شخصي بود، كه بعدها كنار ورق زدن دفترخاطرات به اينجا هم سركي بكشم و ياد روزهاي گذشته رو زنده كنم كه حس خوب شروع دوباره زندگي بود، كه با تجربه هاي جديد و دوست داشتني همراه بود، كه به آشنايي با آدم‌هاي ارزشمند گذشت كه هنوز بخش عمده‌اي از زندگي من آدمها و روابط با اونهاست، كه اتفاقات جديد زندگي شروع شد و باليدن ادامه پيدا كرد.
اينجا آفريده شد و صرفا يك جاي شخصي بود، تا پاي چند دوست و آشنا باز شد و من كه هميشه اسير خودسانسوري بودم سعي كردم از اين ظلم خودكرده بكاهم. شايد براي برخي كساني كه مي‌نويسند مخاطب حياتي باشه و حتي مسير نوشته هاشون رو باب طبع اونها ادامه بدند. من اين كار رو نكردم چون اين هدف در سرم نبود و اين روزها كه آمار بازديد رو مي‌بينم تعجب ميكنم از اين بابت كه حدس ميزدم بخاطر قابل درك و لمس بودن بيشتر نوشته ها تنها براي خودم آمار كاهش داشته باشه و معدود آدمها هم سر نزنند، اما اينطور نبود و نميدونم بايد خوشحال اين داشتان باشم يا ناراحت.
وقتي مخاطبي آشنا نوشته ها رو ميخونه شايد در قضاوت كردن بر اساس نوشته تصميم بگيره و اين اتفاق خوشايندي نيست چون دنياي نوشته آدم ها شبيه خودشون نيست. همينطور ياآوري يك نوشته مخصوصا در جمع نه تنها حس خوبي رو در نويسنده ايجاد نميكنه كه عذاب آور خواهد بود.

ترانه زير شايد بهترين عنوان مرتبط در تمام پست هاي يكسال اخير باشه، كه هم گذشته داشت، هم فردا و هم صدا زدن ها. اينجا جاييه كه من حس خونه رو بهش دارم و خوشحالم كه به قول عزيزي اين "فيل لايك هوم" همچنان هست و راحتم براي نوشتن و گفتن چيزهايي كه هرگز بر زبانم جاري نميشه...

من گذشتم،
      از گذشته،
                  واسه فردا بي‌قرارم
   جز صدا كردن اسمت
          اينجا چاره‌اي ندارم...

 

* دنگ شو- پلاك 16 آبان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر