دوشنبه، دی ۲۶، ۱۳۹۰

آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام‏

چه خوب بود اگه تمام پدیده هایی که آغاز پذیرند، یعنی قابلیت شروع شدن دارند انجامی به همون زیبایی داشتند، یا به همون خوبی و قشنگی تموم می‌شدند.‏
بیاید باهم تصور کنیم چه اتفاق هایی می‌تونست بیفته
یه کاری رو خیلی با انرژی و پر انگیزه شروع می‌کنی، اونوقت به آخرش که می‌رسه دوتا حس امکان داره سراغ آدم بیاد، یا خسته و کلافه شدی ازش یا لذت بردی و از تموم شدنش ناراحتی، چه خوب بود روزی که تموم میشه آدم مثل روز اولش با انرژی و خوشحال باشه.‏
دو نفر که یه روز، یه جای دوست داشتنی رابطه‌ای رو شروع می‌کنند، اگه یه روز تموم میشه،‌‏ برن بشینند همونجا، تو همون پارک، تو همون جای دوست داشتنی و با همون لبخند روز اول، با حرفهای قشنگ تمومش کنند
یا مثلا یه روزی با کلی حس خوب درس خوندن تو یه محیط آموزشی شروع می‌شه، کاش روز آخر و وقت رفتن هم همون حس خوب وجود داشته باشه
تو یه جمعی، کنار ادمهای دوست داشتنیت وقتی تموم میشه، وقتی قراره دیگه هم رو نبینید همون حسه باشه، همون دوست داشتنه
خیلی خیلی بزرگتر، روزی که قراره به خواب ابدی فرو بریم، مثل وقتی تازه دنیا اومدیم سبک بال باشیم و اروم، بدون درد و ناراحتی
بدون هیچ حسرتی، هیچ دل شکوندنی، هیچ حس بدی به زندگی...‏
آغاز و انجام میشه شبیه هم باشه اما این وسطش، تو این بازه کوتاه یا بلند، کلی تجربست، کلی بزرگ شدنه که اتفاق می‌افته و چه بهای گزافی داره تجربه کردن...‏

عنوان هیچ ربطی به محتوا ندارد، صرفا از جنس بدون شرح!!!‏

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر