جمعه، دی ۲۶، ۱۳۹۳

عصر جمعه

در تاریکی چشمانت را جستم
در تاریکی چشمهایت را یافتم 
و شبم پر ستاره شد 
تو را صدا کردم 
در تاریک ترین شبها
دلم صدایت کرد 
و تو با طنین صدام به سوی من آمدی.‏
با دستهایت برای دستهام آواز خواندی 
برای چشمهایم با چشمهایت 
برای لب هایم با لب هایت 
باتنت برای تنم آواز خواندی .‏
من با چشمها و لب هایت انس گرفتم 
با تنت انس گرفتم .‏
چیزی در من فروکش کرد 
چیزی در من شکفت 
من دوباره در گهواره ی کودکی خویش به خواب رفتم 
و لبخند آن زمانی ام را باز یافتم .‏

احمد شاملو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر