جمعه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۳

عصر جمعه


یک.‏ 
هزار سال به امید تو توانم بود * هر آنگهی که بیایم هنوز باشد زود
مرا وصال نباید همان امید خوشست * نه هر که رفت رسید و نه هر که کشت درود
سنایی


دو.‏

"امید"

لغت نامه دهخدا

امید. [ اُ / اُم ْ می ] (اِ) در پهلوی ، اُمِت . در پازند، اُمِذ . (از حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ). آرزو. (حاشیه ٔ برهان قاطع) (ناظم الاطباء).رجاء. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). رجو. رجاوة. مهه . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). مرجاة. (منتهی الارب ). امل . امله . ترجی . ارتجاء. ترجیه . آرمان .

|| چشم داشت . انتظار. توقع. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چشم داشت و انتظار و نگرانی و توقع. (ناظم الاطباء). بیوس . برمو. پرمو. پرمور. پرموز. (از یادداشتهای مؤلف ). انتظار برای چیزهای خوب . توقع و چشم نیکی از مردم و از هر چیزی داشتن . 


سه.

من

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر