پنجشنبه، مرداد ۲۲، ۱۳۹۴

دخترک

بعد از سالها "ب" را دیدم، دیدنش همانقدر که کیف داشت باعث شخم زدن سالهای دور شد، خاطرات "ب" بیشتر لابلای آن بخشی بود که تغییری نکرده، سالها همان عادتها، همان عقاید و همان رفتارها، حتی همان عکس العملها، تعجب کردم که چه ثابت و دست نخورده مانده و چه پایدار بر سلیقه هایم مانده ام. بیشتر که فکر کردم دیدم چه عجیب که "ب" تنها در قسمت دست نخورده من از آن سالها مانده و با همه تغییراتی که در نگرش و بالطبع رفتارم شکل گرفته غریبه است، یادم آمد "ب" و رفقای آن سالها در دسته ای گنجیدند که به واسطه این تغییر دوریشان را برگزیدم، حالا اما دوباره بعضی هاشان را میتوانم نزدیکتر به خودم جا دهم و رفاقت قبلی دوباره شکل پذیرد، چه حیف که بیشترشان دیگر این اطراف نیستند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر