جمعه، آبان ۱۷، ۱۳۹۲

توی سینه‏ش جان جان جان...‏

یک. کوچکتر که بودیم هزار برایمان انتهای دنیا بود، میشد یک عالمه وقتی کسی را دوست داشتیم، بابا و مامان هزارتا بودند، هزار روز مانده بود تا بزرگ شویم، "خونه ی مادربزرگه" هزار تا قصه داشت، هزار و یک شب داشتیم و هزار آفرین ها گوشه برگهای دفترمان چسبیده بود و دوستش داشتیم. هزار بزرگترین و دورترین مفهوم ذهنی روزهای کودکی بود.
دو. هزار روز گذشته است از روزی که پیرمرد نقاش شهرمان پشت درهای بسته کوچه و در خانه‏اش زندانی شده است. هزار روز شده است که دست در دست بانو در خیابان قدم نزده است، هزار روز که دوستانش را ندیده است، هزار روز که روزنامه‏ای نخوانده و هزار روز که مشت هایش را میان انبوه ما گره نکرده است. هزار روز هنوز هم مانند کودکی بزرگ و دور است، یک عالمه است.
سه. در عصری که اعتماد به سیاستمدارن سخت و ناممکن می‏نمود، عصری که دروغ و منفعت طلبی سکه رایج دنیای سیاست بود و آرمانخواهی در نظر سیاسیون مضحک و بی فایده، سیاستمداری در دلهایمان خانه کرد که حرفهایش همانند درد دل نسلی بود که زندگی خود را تباه می‏دید، در دلها نشست، با نام کوچک صدایش کردیم و شیفته اش شدیم.
من شیفته پیرمرد نقاشی شده ام که می‏خواست شهر سیاه مان را سبز کند، پیرمردی که امید با آمدنش در دلهایمان جوانه زد. مردی که به پای عهد و پیمانش ایستاد و تسلیم نشد، "میرحسین"ی که خط قرمزش حق مردم بود، اسیر منفعت و سیاست نشد. انسانی که برایش کرامت انسانی اولویت داشت، همانقدر برای زندانیان کرد اعدام شده ارزش قائل بود که برای شهدای جنبش سبز، "میرحسین"ی که داعیه رهبری در سر نداشت و خود را همگام و همراه جنبشی بر آمده از سالهای تبعیض و بی عدالتی می‏دانست. نقاشی که دوست نمی‏داشت جنبش مردمی آلوده به کیش شخصیتش شود، هنرمندی که در نقش هایش آزادی موج می‏زد، عاشق کتاب و روزنامه بود، "مارکز" می‏خواند. دلداده ای که عشق را در پستوی خانه نهان نکرده بود، دست در دست بانو می‏نهاد و قدم برمی‏داشت. "میرحسین"ی که از دروغ نفرت داشت، که نگاهش، لبخندش و عصبانیتش شبیه خودش بود، نه نقش و صورتک، مردی که شبیه خودش بود. شبیه "میرحسین موسوی".‏
هر یک از اینها به تنهایی کافی بود که شیفته اش باشم.
چهار.
چوب خط ها
              دیوار خانه را پر کرده است
  تصویرت 
              ذهنم را.


۱ نظر:

  1. چوب خط ها
    دیوار خانه را پر کرده است
    تصویرت
    ذهنم را.

    پاسخحذف