از يك جاي زندگي كه جاي آرومي بود، قبل از هرچيز عاشق صداي آدمها شدم، شنيدنشون شد لذتي بيشتر از ديدنشون. انقدر كه صداي آدمها در من موندگار شد، تصويرشون هرگز نشد. صداهاي كه آرامشبخش و مهربونند، صداهايي كه شاد و پر انرژيند، صداهايي كه ناراحتند، صداهايي كه دلنشين و دوست داشتنيند...
اين روزها صداي آدمهايي كه دوستشون دارم رو مجسم ميكنم ، چشمهام رو ميبندم، اما نه براي آوردن تصويرشون، براي مجسم كردن صداشون، به كساني كه دوستشون دارم اما كم شنيدمشون هم يه صداي دوست داشتني نسبت ميدم.
و اين "صداست كه ميماند".
اين روزها صداي آدمهايي كه دوستشون دارم رو مجسم ميكنم ، چشمهام رو ميبندم، اما نه براي آوردن تصويرشون، براي مجسم كردن صداشون، به كساني كه دوستشون دارم اما كم شنيدمشون هم يه صداي دوست داشتني نسبت ميدم.
و اين "صداست كه ميماند".
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر