لبخندی که به هم بدهکاریم
لبخند بزنیم به زندگی...
یکشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۹۱
خسته بال
سرخوشی شنیدن ترانهای که بابا زمزمه میکرد وقتی کودک بودم و جوان بود، بعد این همه سال ...
خسته بال
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر