لبخندی که به هم بدهکاریم
لبخند بزنیم به زندگی...
چهارشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۹۳
لذتهای گم شده
یکهو یادم آمد چقدر شبها داستان خواندن برای عزیزان و دیدن چشمانشان که یکی یکی بسته میشود و صدایم که تا بسته شدن آخرین چشم، ذره ذره آرامتر میشود و خاموش کردن چراغ بالای سر و بستن چشمانم را عاشقانه دوست داشته ام.
لذت کوچکی که باید دوباره بسازمش.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر