در تاریکی چشمانت را جستم
در تاریکی چشمهایت را یافتم
و شبم پر ستاره شد
تو را صدا کردم
در تاریک ترین شبها
دلم صدایت کرد
و تو با طنین صدام به سوی من آمدی.
با دستهایت برای دستهام آواز خواندی
برای چشمهایم با چشمهایت
برای لب هایم با لب هایت
باتنت برای تنم آواز خواندی .
من با چشمها و لب هایت انس گرفتم
با تنت انس گرفتم .
چیزی در من فروکش کرد
چیزی در من شکفت
من دوباره در گهواره ی کودکی خویش به خواب رفتم
و لبخند آن زمانی ام را باز یافتم .
احمد شاملو
احمد شاملو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر