لبخند بزنیم به زندگی...
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمیدوظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبیدصفیر مرغ برآمد بط شراب کجاستفغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشیدز میوههای بهشتی چه ذوق دریابدهر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزیدمکن ز غصه شکایت که در طریق طلببه راحتی نرسید آن که زحمتی نکشیدز روی ساقی مه وش گلی بچین امروزکه گرد عارض بستان خط بنفشه دمیدچنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببردکه با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنیدمن این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوختکه پیر باده فروشش به جرعهای نخریدبهار میگذرد دادگسترا دریابکه رفت موسم و حافظ هنوز مینچشید
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
پاسخحذفوظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
ز میوههای بهشتی چه ذوق دریابد
هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
ز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز
که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید
چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد
که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید
من این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوخت
که پیر باده فروشش به جرعهای نخرید
بهار میگذرد دادگسترا دریاب
که رفت موسم و حافظ هنوز مینچشید